می گویند قانون جذب خرافات است. شبه علم است. روانشناسی زرد است. فریبی برای کشورهای جهان سوم و انسان های تنبل است. اما اگر از افرادی که این موارد را به قانون جذب نسبت می دهند بپرسید راه حل جایگزین برای موفقیت چیست، پاسخ مشخصی به شما نمی دهند. حال اگر شما نیز در گذشته برای مدتی قانون جذب را امتحان کرده و در تحقق اهدافتان شکست خورده باشید، احتمالا با قدرت اینگونه نظرات را می پذیرید. اینکه از قانون جذب نتیجه نگرفته اید به این دلیل است که باید زمان بیشتری را صرف شناخت قوانین کائنات کنید.
علوم، سطوح مختلفی دارد. علم مهندسی برای ساخت یک بنا را در نظر بگیرید. یک معمار برای ساخت یک بنا عوامل مختلفی مانند سختی زمین، نیروی جاذبه، وزن مصالح,، تعداد طبقات و... را در محاسبات خود مد نظر قرار می دهد. سپس با محاسبه تمام این عوامل، مشخص می کند که برای این بنا، چند متر پی باید حفر شود. چه ستون ها و دیوارهایی برای استحکام بیشتر باید ایجاد شوند تا در نهایت یک ساختمان با موفقیت ساخته شود.
علوم انسانی با علوم مهندسی متفاوت است. کسب نتیجه دلخواه در علوم انسانی، مانند علوم مهندسی محدود به تنها چند مورد مختصر و مشخص نیست. هرچه از علوم مهندسی به سمت علوم انسانی پیش برویم، قوانینی که برای کسب نتیجه دلخواه باید بیاموزیم پیچیده تر می شوند و تعداد عواملی که باید مد نظر قرار بدهیم نیز به مراتب افزایش پیدا می کند.
مهم ترین و پایه ای ترین قانون در کائنات قانون جذب است. کل قانون جذب در عبارت ساده زیر خلاصه می شود:
"احساسات خوب اتفاقات خوب و احساسات بد اتفاقات بد را رقم می زنند"
با وجود ساده بودن عبارت فوق، گاهی داشتن حس خوب در مورد یک موضوع به همین سادگی به دست نمی آید. گاهی شخص تصور می کند حس خوبی نسبت به یک موضوع دارد و متعاقبا انتظار اتفاقات خوب در آن زمینه را نیز دارد. اما جمله ای که در کودکی از یک دوست یا فردی قابل اعتماد شنیده و اکنون نیز آن را به فراموشی سپرده، مانند اثر پروانه ای چنان تاثیر عمیقی بر نظام باورهایش گذاشته که تا زمانی که آن باور تغییر نکند، هیچگاه نمی تواند واقعا حس خود را در مورد آن جنبه از زندگیش خوب کند.
اما احساسات چه ارتباطی با اتفاقات زندگی دارند؟ با پیشرفت علم، روز به روز بیشتر به این واقعیت پی می بریم که ذهن دارای فرکانس هایی از جنس انرژیست و یک شخص با فکر کردن به موضوعات مختلف، فرکانس هایی هم ارتعاش با همان موضوع را به جهان منتشر می کند و چون همه اجسام و موجودات نیز همه از جنس انرژی هستند، پس انرژی های همسان یکدیگر را جذب می کنند.
فکر کردن و توجه کردن حالتی موقتی دارد. اما باور درونی تر است و احساساتی پایدار را در فرد ایجاد می کند. پس هرچه موضوعاتی که فرد به آنها توجه می کند بیشتر با باورهای او گره خورده باشند، ارتعاش های ارسالی شخص به جهان نیز قدرتمندتر، پیوسته و بدون انقطاع خواهند بود. احساسات نیز یک عامل درونی است که از باورهای شخص نشات می گیرند. وقتی به طور گسترده شخص در زندگی نسبت به یک موضوع مشخص حس خوبی ندارد، یعنی در نظام باورهای او اختلالی وجود دارد که باید برطرف شود.
شناسایی و تغییر باورها سخت ترین مرحله از قانون جذب است. زیرا برای شناسایی باورها در مورد یک موضوع، شخص باید به گذشته و حتی دوران کودکی خود رجوع کند. رفتارها و گفتارهای حال و حاضر خود را بررسی کرده و تصمیم گیری های خود را در شرایط و دوران های مختلف به یاد آورد و از درون همه اینها، الگوی ذهنی و روند شکل گیری باورها را شناسایی و ریشه یابی کند. ریشه یابی باورها و شناخت آنها اقدامی ضروری است و نیاز به صرف زمان بسیار دارد. زیرا تا شخص باورهای موجود در ذهن خود را نشناسد، نمی تواند باور مناسبی را به درستی جایگزین آنها کند.
پس از شناسایی باور نامناسب، باید باور مناسب را به صورت منطقی و ساختاریافته همراه با مثال ها و دلایل قانع کننده در ذهن پروراند. هرچه دلایل منطقی تر و قدرتمندتر باشند، ذهن سریعتر باورهای جدید را می پذیرد. با تغییر باورها به مرور پرده ای از جلوی چشمان فرد برداشته می شود و فرصت ها و امکاناتی را می بیند که قبلا قادر به دیدن آنها نبود. به مکان هایی می رود و با افرادی آشنا می شود که هماهنگ با باورهای جدید او هستند. به اصطلاح در مدار اتفاقات و افراد جدید قرار می گیرد.
در این مرحله برای بودن در یک وضعیت ایده آل و پیشرفت مستمر باید دو نکته مهم را مد نظر قرار داد. اول اینکه مانند غذا خوردن و ورزش کردن، روزانه زمانی را برای تقویت باورهای مناسب اختصاص داد. دوم اینکه پس از برخورد با یک فرصت، برای به بار نشستن آن دست به اقدام زد.
در واقع نکته مهمی که بسیاری از منتقدین قانون جذب به آن توجه نمی کنند این است که تصور می کنند قانون جذب بدون اقدام عملی و تنها با باورسازی آنها را به موفقیت می رساند. در حالی که باورسازی و برنامه ریزی ذهنی تنها یک پیش نیاز و مقدم بر اقدام عملی در جهت موفقیت است. زیرا با برنامه ریزی ذهنی نادرست، هر اقدامی برای موفقیت با شکست مواجه خواهد شد، از سوی دیگر برنامه ریزی ذهنی بدون اقدام عملی نیز نتیجه ای در بر نخواهد داشت. پس اقدام عملی و برنامه ریزی ذهنی مکمل یکدیگر هستند.
در گروه تحقیقاتی یکشو استاد فرهاد کوکائیان در دوره قانون توانگری، دوره قانون جذب روش های هدفگذاری صحیح و برنامه ریزی منطقی ضمیرناخودآگاه ذهن را به مخاطبان دوره می آموزد. جهت استفاده از یک روش نظام مند برای موفقیت می توانید در این دوره ارزشمند، شرکت کنید.
این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا
مولانا
منبع :