به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از پدال، ما معمولاً تصور میکنیم که هر خودرویی که نشان خاص و ویژهای داشته باشد، یک سوپر اسپرت است؛ بنابراین یک اسب رقصان یا یک گاو خشمگین بهطور خودکار سوپر اسپرت محسوب خواهد شد؛ اما با این وجود پورشه ۹۱۱ سوپر اسپرت نیست هرچند که پورشه ۹۱۱ توربو S به راحتی میتواند با فراریها و لامبورگینیها رقابت کند. پس مرز بین خودروهای اسپرت و سوپر اسپرت کجاست و چه زمانی هایپرکارها وارد این بحث میشوند؟ تمامی این تعاریف در حالی وجود دارند که پورشه ۹۱۱ GT۳ RS جدید حدود ۵۵ ثانیه سریعتر از بوگاتی ویرون در پیست نوربرگ رینگ است، درحالیکه قدرت پورشه حدود نصف بوگاتی است و با این وجود بوگاتی ویرون بدون هیچ تردیدی یک هایپرکار محسوب میشود.
این موضوع پیچیدهای است چراکه برخلاف خودروهای هاچ بک، سدان و سایر کلاسهای خودرویی که تعریف مشخصی دارند هیچ تعریف رسمی برای این دسته از خودروها وجود ندارد؛ اما ما سعی میکنیم تفاوت بین خودروی اسپرت، سوپر اسپرت و هایپرکار را شرح دهیم. بهطور سنتی خودروی اسپرت وابسته به یک سبک بدنه خاص نیست. اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم باید بگوییم خودروهای اسپرت محصولاتی بودند که در مسابقات موتور اسپرت شرکت میکردند و این اصطلاح برای تعریف مسابقات موتور اسپرت به کار میرفت. با این تفاسیر میتوان گفت که هر خودرویی که برای مسابقه ساخته شده یا با استفاده از تکنولوژیهای موتور اسپرت و برای جاده ساخته شده یک خودروی اسپرت است. این تعریف برای بسیاری از خودروها منطقی به نظر میرسد؛ اما اوضاع بی ام و Z۴ یا مزدا MX-۵ میاتا چطور است؟ میاتا با وجود اینکه در مسابقات خاص خود شرکت میکند و محبوبیت بالایی دارد اما هرگز با هدف شرکت در مسابقات طراحی نشده ولی با این وجود یک خودروی اسپرت محسوب میشود.
ما معمولاً کوپههای دو در و دو نفره را به عنوان خودروهای اسپرت میشناسیم. البته برخی خودروهای چهار نفره مانند تویوتا سوپرا، تویوتا ۸۶، مزدا RX-۷ و پورشه ۹۱۱ نیز در این دسته قرار میگیرند؛ اما بهطورکلی، خودروهای اسپرت محصولاتی هستند که روی پرفورمنس و رانندگی اسپرت متمرکز شدهاند درحالیکه سایر ویژگیها در اولویت بعدی قرار دارند. جالب اینکه که حتی قدرت موتور هم تعیینکننده این دستهبندی نیست. به همین دلیل است که بی ام و M۲ و مرسدس ای ام جی C۶۳ خودروهای اسپرت محسوب نمیشوند درحالیکه دایهاتسو کوپن خودرویی اسپرت است. خودروهای آلمانی یادشده در اصل به عنوان کوپه یا سدان های راحت طراحی شدهاند و سپس ویژگیهای اسپرت به آنها اضافه شده است. با اینکه این خودروها میتوانند بسیار اسپرت باشند اما هرگز هدف اصلی خود را که راحتی سرنشینان است فراموش نمیکنند.
خودروی سوپر اسپرت
ما تعریف خودروی اسپرت را مشخص کردیم، یعنی هر خودرویی که تمرکز اصلی آن بر رانندگی اسپرت، پرفورمنس و لذت راننده باشد نه راحتی و کارایی؛ اما مرز بین خودروی اسپرت و سوپر اسپرت کجاست؟ آیا این تفاوت به تفاوت در پرفورمنس مربوط میشود؟ شاید؛ اما این مرز دقیقاً کجاست؟ آیا شتاب صفر تا صد، زمان طی کردن مسافت ۴۰۰ متر، حداکثر سرعت یا توانایی در ثبت زمان سریع در پیست تعیینکننده است؟ یا شاید مقدار قدرت تولیدی این خودروها معیار اصلی باشد؟ در روی کاغذ همه این معیارها قابلقبول هستند و در گذشته ممکن بود مبنای درستی برای این دستهبندی باشند؛ اما امروزه وارد دورانی شدهایم که یک سدان خانوادگی میتواند ۱۰۰۰ اسب بخار قدرت داشته باشد و در اکثر این معیارها، سوپر اسپرتهای خاص را شکست دهد. پس با این تفاسیر آیا تسلا مدل S پلد یک سوپر اسپرت محسوب میشود؟ به نظر ما خیر. قبلاً این نظر وجود داشت که سوپر اسپرتها باید پیکربندی خاصی داشته باشند تا از خودروهای معمولی متمایز شوند و معمولاً این ویژگی شامل قرارگیری موتور در قسمت میانی بود. این ویژگی خاص و منحصربهفردی محسوب میشد که باعث میشد یک خودرو قبل از هر چیز به عنوان یک سوپر اسپرت شناخته شود.
این منطق باعث میشد که خودروهایی مانند استون مارتین ونتیج و شورولت کوروت قبل از نسل هشتم با وجود عملکرد فوقالعاده خود سوپر اسپرت محسوب نشوند؛ اما اگر خودروهایی مانند پورشه کیمن، تویوتا MR۲ و دهها مدل دیگر با موتور عقب میانی را که قطعاً سوپر اسپرت نیستند در نظر بگیریم، متوجه میشویم که تنها جایگاه موتور نمیتواند عامل تعیینکننده باشد. در واقع این مرز نامشخصی که سوپر اسپرت را تعریف میکند ترکیبی عجیب از تمام این عوامل است. یک خودروی سوپر اسپرت باید پایه و اساس یک خودروی اسپرت را داشته باشد و عملکردی برتر از خودروهای جادهای معمولی ارائه دهد؛ اما درعینحال باید آنقدر منحصربهفرد و خاص باشد که از خودروهای اسپرت که موتورهای بزرگتری روی آنها نصب شده متمایز شود.
بنابراین، یک خودروی اسپرت موتور وسط با عملکرد فوقالعاده معیار نسبتاً مشخصی برای یک سوپر اسپرت است. به همین دلیل است که از نظر ما شورولت کوروت Z۰۶ جدید کاملاً در قلمرو سوپر اسپرتها قرار میگیرد زیرا ترکیبی از طراحی موتور وسط، یک نیروگاه ۸ سیلندر پرقدرت و عملکرد بسیار خوب در جاده و پیست را ارائه میدهد. با این حال ما فکر نمیکنیم تنها جایگاه موتور بتواند عامل تعیینکنندهای باشد و احساس میکنیم در این زمینه استثناهایی هم وجود دارد. برای مثال مرسدس بنز SLS قطعاً یک سوپر اسپرت است. استون مارتین ونتیج و لکسوس LFA نیز کاملاً شایسته لقب سوپر اسپرت هستند و نیسان GT-R با اینکه موتور ۶ سیلندر در جلو و کابینی چهار نفره دارد بازهم میتواند در این دستهبندی قرار گیرد.
در هرکدام از این خودروها ویژگی دیگری وجود دارد که آنها را به سوپر اسپرت تبدیل میکند؛ ویژگیای خاص که از طراحی، موتور یا پرفورمنس آنها ناشی میشود و باعث میشود فراتر از یک خودروی اسپرت ساده قرار گیرند. به همین دلیل، پورشه ۹۱۱ توربو S نیز شایسته ذکر در کنار این خودروهاست، اما یک ۹۱۱ پایه چنین ویژگیهایی را ندارد. ما در ابتدا گفتیم که نشانهای خاص و عجیب معمولاً بهطور خودکار وضعیت سوپر اسپرت بودن را نشان میدهند اما حتی بزرگترین محصولات کلاسیک فراری نیز توسط خود این برند به عنوان خودروی اسپرت معرفی میشدند. جالب است که تا امروز فراری تمام خودروهای جادهای تولید انبوه خود را تنها به عنوان خودروهای اسپرت معرفی میکند. از نظر خود فراری، ایتالیاییها فقط پنج سوپر اسپرت ساختهاند که عبارتاند از فراری GTO، F۴۰، F۵۰، انزو و لافراری.
خودروی هایپرکار
۵ خودروی فراری که به آنها اشاره کردیم معمولاً از نظر عموم با عنوان هایپرکار شناخته میشوند و به نظر ما با وجود اینکه فراری آنها را به دلیل تولید محدودشان تنها خودروهای اسپرت مینامد اما هرکدام از آنها شایسته عنوان هایپرکار هستند. به همین ترتیب فکر میکنیم که همه ما خودروهای پاگانی زوندا، هوایرا و یوتوپیا، بوگاتی ویرون و شیرون، مک لارن F۱ و P۱، پورشه کررا GT و ۹۱۸ اسپایدر، جگوار XJ۲۲۰ و تمامی محصولات کونیگزگ را به عنوان هایپرکار در نظر میگیریم؛ اما چه چیزی این خودروها را به هایپرکار تبدیل میکند؟ چگونه میتوانیم هایپرکار را تعریف کنیم؟ موضوع فقط پرفورمنس نیست چون هماکنون دهها سوپر اسپرت وجود دارند که قدرت بیشتری دارند، در مسیر مستقیم سریعتر هستند و در نوربرگ رینگ بسیار سریعتر عمل میکنند.
پس اگر قدرت و پرفورمنس تعریف کننده یک هایپرکار نیست موضوع چگونه در نظر گرفته میشود؟ احتمالاً شما نیز موافق هستید که هایپرکارها به نوعی جواهرات خودروسازی هستند. گاهی اوقات این جواهرات بصری هستند مانند هر خودرویی که نام هوراچیو پاگانی را یدک میکشد. گاهی اوقات این جواهرات مکانیکی هستند یعنی محصولاتی که مرزهای پیشرفت تکنولوژی و فنی و مهندسی را به پیش میبرند تا به استانداردهای باورنکردنی دست یابند. یکی از مثالها در این زمینه بوگاتی ویرون است که از نظر بصری قطعاً یک اثر هنری نیست اما مرزهای مهندسی را درنوردیده و اولین خودروی تولیدی است که بیش از ۱۰۰۰ اسب بخار قدرت را ارائه کرد و رکورد سرعت شکست درحالیکه یک گرندتورر لوکس بود. مک لارن F۱ و جگوار XJ۲۲۰ نیز شایسته حضور در این لیست بودند خودروهایی که کتاب قوانین دوران خود را از نو نوشتند. به همین ترتیب خلاقیتهای محصولات کونیگزگ قطعاً شایسته عنوان هایپرکار هستند. فراری لافراری، پورشه ۹۱۸ اسپایدر و مک لارن P۱ تکنولوژی هیبریدی را به منظور عملکردی استثنایی توسعه دادند و بعد از آن بود که این تکنولوژی در خودروهای اسپرت و سوپر اسپرت بیشتری دیده شد. در عصر برقیها نیز خودروهایی همچون ریمک نورا و لوتوس اوایا چنین کاری را پیش میبرند.
در مجموع باید گفت خودروی اسپرت، سوپر اسپرت و هایپرکار بهطور نزدیکی به هم مرتبط است اما همه از مفهوم اصلی خودروی اسپرت مدرن میآیند یعنی خودرویی که تمرکز اصلی آن بر پرفورمنس و لذت رانندگی است حتی اگر برخی ویژگیهای دیگر قربانی اولویتهای اصلی شوند. خودروهای اسپرت بهطورکلی خودروهایی احساسی هستند. هایپرکارها شاید حتی سختتر از سوپر اسپرتها طبقهبندی شوند. این خودروها در واقع سوپر اسپرتهایی هستند که به اوج خود رسیدهاند و از یک یا چند جنبه از جمله پرفورمنس، صدا، زیبایی یا خلاقیت مهندسی مرزها را جابجا کردهاند. هر چیزی که خلاقانه باشد شایسته این عنوان است اما هر چیزی که بهطور دقیق و زیبایی ساخته شده باشد و بتواند بهعنوان یک اثر هنری مستقل خود را نشان دهد هم شایسته عنوان هایپرکار خواهد بود. سفارشی، زیبا، گرانقیمت، سریع و… جزو ویژگیهای یک هایپرکار هستند هرچند امکان دارد یک یا چند ویژگی یاد شده همزمان در یک خودرو وجود نداشته باشند.
۵۸۳۲۲